تقدیم به بی ریاحترین انسانهای تو این محیط
یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه کردم ترس تمامه وجودمو بردا شت ،
که شاید منم یه روزی مثله گل نیلوفر تنها بشم وسط یه مرداب بزرگ ،
حالا که میبینم خودم مرداب شدم دنباله یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم ،
حالا میفهمم که گل نیلوفر مغرور نیست .... اون خودشو وقف مرداب کرده بود .
بنام آ نکه آفرید من را تا دوستت بدارم تو را ا ی کاش پرستویی سبکبال بودم
که در غربت جدائیت و در آسمان غربت سرزمین عشق در آستان محبت به پروا ز د رمی امدم
و از صمیم قلب و باتمامه وجود تقدیم میکردم دوستت دا رم .
یاد دارم می گذشتیم ا ز یک باغ پر لاله ، فقط برای اینکه برگردم کنارش د وباره ،
با اون بودن برای همیشه مثل یه رویا بود . عشق من نسبت به ا و قد یه دیا بود ،
یاد دارم گفتم دوستت دارم ، گفت :
برو تورو باور ندارم ، عشق او لازمه زندگی من بود ، زندگی بدون اون برام سخت بود .
یاد دارم باور نداشت عشق من را ، میگفت :
مشد دیده پایان عشق خزان را با نگاهش ندای جدائی می نواخت ، در دل من طنین تنهایی می نواخت .
یاد دارم رفت و نگاهی نکرد ، نگاهی از روی عشق و محبت نکرد .
د ید گانم اکنون تر ا ست بی وفایی هایش برایم آشکار شد .
تقدیم به ب. رازقی